برای هر کاری شاید بیشتر برای نوشتن به تنهایی نیاز دارم. این یکی دو هفتهای که در خانه سپری خواهم کرد بیشتر از هر وقت دیگری از اول ترم تنها خواهم بود. من تنهایی را هم به معنای فیزیکی و هم به معنای روحی میخواهم. یادم هست ساعتی تا کتابخاته ملی راه میرفتم تا فقط در باغش بشینم و بنویسم یا پیاده تا ارم و کل ارم را گز میکردم تا فقط کلمهها بیرون بریزند. الان فقط شاید چندساعت در خانه دوستم که منتظرم از امتحان برگردد تنهایی داشته باشم.انتنهایی که مرا وادار به نوشتن میکند بیاندازه وحشتناک است. راه حل من برای فرار ازانتنهایی نوشتن است. بدوناننمینویسم یا جملات در حد اگهی تبلیغاتی به ذهنم میایند و میروند اما دوست دارم از همه چیز بنویسم. فقط نمیدانم چرا به جای انجام دادن همین کار این چیزها را اینجا مینویسم و بعد هم هیچ.